اینکه تمام تلاشم این بود کتاب رو تموم کنم که وقتی میرسه دستش بگه وای مرسی بعد هی بگه رسیدم اینجاش منم بگم اره یادمه میگی کجا ولی نشد دیگه ! اینجوری که من قدم های مورچه ای برمیدارم مطمئنم اون تموم میکنه و میگه آخرش تام و سارا ازدواج کردن ولی تو گفتی عاشقانه نیست وای بخدا از نظر من عاشقانه به این ازدواجهـــا نمیگن ! البته ما به صاحب نظران احترام میذاریم .

قول نمیدم که دیگه درمورد پطروس و کتاب ننویسم :)) چون میدونم فردا کتابش بدستش میرسه و منتظرم تا واکنشش رو ببینم !

راستی یادم رفت که بگم چقدر پیگیر این نونهاست که دستش برسه و هربار تو اوج خستگی کاریش میگه یعنی کی میرسه خب تو کد پیگیری بهم بده تا برم پیگیرشم و نونا دستم برسه خب ! بدبختی اینجا بود که من عصر پنجشنبه سفارش دادم .

وای دیگه میترسم ادامه بدم گند بزنم به سوپرایزم که میدونم برای اون دیدن اون نونا مهمه و مطمئنم سوپراز نیست براش که جای نون کتاب دستش برسه ! چون اون دلش رو حسابی صابون زده و هرشب هم پی ام میده که اگه میشه و سفارش بده یه چیز خوشمزه دیگه ام برام بیارن و هربار بهش میگم لای اون نونها کلی خرماهایی خوشمزه کار گذاشتن !


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها