در همین فراسو بودم که یادم افتاد ماه مـان اردیبهشتیمون امـروز تولدشـه ! خودش هیچ وقت یادش نیست ! باید یه ماه مان خیلی درگیر باشه تا یادش نباشه تولـدش کی باشه ! هرچند بگو مگـو زیاد داشتیم باهـم ولی خب اینقدری نبوده که نتونیم همدیگه رو نبخشیم ! تمـام چیزیه که توی دنیا برای من مونده و تمام امیدم بعد از خدا به ماه مانِ !خودش میگه بقیه رهگذرن ! ولی من میدونم چقـدر نگران همـون رهگذراس!

توی مسافرت چند ماهِ پیشمون یه فالگیر ! جلوی ماه مان رو گرفت و تماما جلو پاش میپیچید و میگفت تو نگران یه جونـی ! و من تماما درگیر اون جونَ م تا بدونم کی میتونه باشه که ماه مان من درگیرشه :)

خودش میگه من نگران کسی جز تو نیستـَم !ولی من میگم یه مهمتـر از منی ام هست که ماه مان نگرانشه !


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها