خیلی وقت پیش فک کنم اردیبهشت پارسال بود استرس زیاد اون امتحانات مزخرف سفر یهویی تهران ! نگم از اون آلرژی لعنتی که توی تموم اون دوره ها همراهَ م بود و همراهـیم میکرد و منم تمام اون مسیر تقریبا حال خوبی نداشتم !میخندیدم نفس میکشیدم و میخوردم چون کاری از دستم برنمیومـد آخه ، و اما الان بعد از یکسال که فقط دوماه بود که تقریبا یه نفس آروم بدون اون دستای قرمز صورت پر از دونه های قرمز از گردن به پایان که نگم براتون  !داشتم خوب میشدم ولی جالا دو روزه که داره باز روی بدنَ م خودنمایی میکنه ! 

همین روزاس که باید پاشم درسای دانشگاهَ م رو بخونم این کلاسای انلاین بی فایده اشونم به جایی بند نیست ! 

چقدرم دلم تنگ شده برای اون روزایی که با استرس گذشت ! همش میگم چرا اون روزا اینجوری گذشت ! خیلی بهتر تر هم میشد گذرونـدش ولی نشد یعنی دلیلش چی بود ؟ بذار خودم بگم تمام دلیلَ م آدمای بی منطقی بودن که خودشـونم روزاشونو اونجـوری گذرونده بودن ! نمیخواد بگی به گذشته فکر نکن !گذشته من آینده منو خراب کرد با خودش ! شاید خیلیا بگن پیش خودشون تو بهترینی نمیگم نیستم چون خیلی تلاش کـردم ! هـی روزگــار .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها